داستان نگرش مرد نابینا
« نابینای زیبا اندیش »
مردی در یک خانهی کوچک، با باغچهای بزرگ و بسیار زیبا زندگی میکرد.
او چند سال پیش در اثر یک تصادف، بینایی خود را از دست داده بود و همهی اوقات فراغتش را در آن باغچه به سر میبرد. گیاهان را آب میداد، به چمنها میرسید و رزها را هرس میکرد. باغچه در بهار، تابستان و پاییز، منظرهای دلانگیز داشت و سرشار از رنگهای شاد بود.
روزی، شخصی که ماجرای باغبان نابینا را شنیده بود، به دیدار او آمد.
از باغبان پرسید: «خواهش میکنم، به من بگویید چرا این کار را میکنید؟ آنگونه که شنیدهام، شما اصلاً قادر به دیدن نیستید.»
«بله، من کاملاً نابینا هستم!»
«پس چرا این همه برای باغچهی خود زحمت میکشید؟ شما که قادر به تشخیص رنگها نیستید، پس چه بهرهای از این همه گلهای رنگارنگ میبرید؟»
باغبان نابینا به پرچین باغچه تکیه داد و لبخندزنان به مرد غریبه گفت:
«خب، من دلایل خوبی برای این کار خود دارم. من همواره از باغبانی خوشم میآمد. به نظرم میرسد که دست کشیدن از این کار به سبب نابینایی، دلیل قانعکنندهای نیست. البته نمیتوانم ببینم که چه گیاهانی در باغچهام میرویند؛ ولی هنوز میتوانم آنها را لمس و احساس کنم. من نمیتوانم رنگها را از هم تشخیص دهم، ولی میتوانم عطر گلهایی را که میکارم، ببویم و دلیل دیگر من، شما هستید.»
«چرا من؟ شما که اصلاً مرا نمیشناسید!»
«البته من شما را نمیشناسم، ولی گاهی اوقات، شخصی چون شما از اینجا رد میشود و کنار باغچهی من میایستد. اگر این تکه زمین، باغچهای بدون گیاه و خشک بود، دیدن منظرهی آن برای شما خوشایند نبود. به نظر من نباید از انجام کاری به این سبب چشمپوشی کنیم که در نگاه نخست، سود چندانی برای خود ما ندارد؛ در صورتی که ممکن است کمک ناچیزی به دیگران بکند.»
مرد به فکر فرو رفت و گفت: «من از این زاویه به موضوع نگاه نکرده بودم.»
باغبان پیر لبخندزنان به سخن خود ادامه داد:
«به علاوه مردم از اینجا رد میشوند و با دیدن باغچهی من، احساس شادی میکنند؛ میایستند و کمی با من سخن میگویند. درست مانند شما؛ این کار برای یک انسان نابینا ارزش زیادی دارد.»
«نباید از انجام کاری به این سبب چشمپوشی کنیم که در نگاه نخست، سود چندانی برای خود ما ندارد؛ در صورتی که ممکن است کمک ناچیزی به دیگران بکند.
تشکر از استاد عزیز بایت داستان ها و امیل هایی که می فرستن
بسیار بسیار ممنونم ۸-)
استاد متشکرم ازت دقیقا به موقعه بود
لطفا از این نوع مطالب بیشتر بذارین
تشکر
همه چیز از طرز نگرش آغاز میشه و تمام میشه
عالی عالی عالی
مرسی
kheili ziba bood . mersi
مرسی از داستان های خوبی که منتشر می کنین .
همه چی به نگرش ما مربوطه … اینو مطمئن باشین