نوشته‌ها

انتخاب هدف

داستان انگیزشی – کانون شادی

داستان انعکاس موفقیت های کوچک در کل زندگی

?یه روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یک بار آن کلیسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود. همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق هق گفت: “من نمیتونم به کانون شادی بیام!”

ادامه متن

پسر واکسی

داستان پسر واکسی در فرودگاه

داستان آموزنده بخشش و سخاوت پسر واکسی

امروز یک داستان آموزنده و انگیزشی برای شما بینندگان عزیز سایت آماده کردم … داستان پسری سخاوت مند و بزرگوار که در فرودگاه از صبح زود کارش رو شروع می کنه.

ادامه متن

کشتی غرق شده

داستان غرق شدن کشتی

لطفاً با حوصله و تعمق بخوانید فکر کنم ارزش وقت گذاشتن دارد
متنی بسیار زیبا و قابل تامل :

آموزگار سر کلاس گفت:

“کشتی مسافران را بر عرشه داشت؛ و در حال گردش و سیاحت بودند.

قصد تفریح داشتند.

امّا، همه چیز همیشه بر وفق مراد آدمی نیست!
ادامه متن

داستان نگرش نابینا

داستان نگرش مرد نابینا

« نابینای زیبا اندیش »

مردی در یک خانه‌ی کوچک، با باغچه‌ای بزرگ و بسیار زیبا زندگی می‌کرد.
او چند سال پیش در اثر یک تصادف، بینایی خود را از دست داده بود و همه‌ی اوقات فراغتش را در آن باغچه به سر می‌برد. گیاهان را آب می‌داد، به چمن‌ها می‌رسید و رزها را هرس می‌کرد. باغچه در بهار، تابستان و پاییز، منظره‌ای دل‌انگیز داشت و سرشار از رنگ‌های شاد بود.
روزی، شخصی که ماجرای باغبان نابینا را شنیده بود، به دیدار او آمد.

ادامه متن