Notifications
Clear all

ضمن عرض خوش آمد گویی، برای برخورداری از آموزش های استاد جاودانی و یا رزرو مشاوره خصوصی با استاد، در تلگرام عضو کانال @tajrobeVAzendegi شوید و یا در تلگرام با آیدی استاد به نشانی @ali_javdani در تماس باشید.

امید به خدا ب تبارک و تعالی  

 

(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۰/۰۴/۱۳۹۸ ۴:۵۸ ب.ظ  

بسیار زیبا و آموزنده👌

پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند
یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت
تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد
پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد
و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود

زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
اما زن همسایه که چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد.

پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی
وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم

چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت
سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی

پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد
دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید
پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت

پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی
پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد
پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی
و حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید

پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود
هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد
هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد .

با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت
همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید

پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت .
حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست
خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم

پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد
ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم
پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت
همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد
شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم
هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد.

پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند
چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد .
نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند
فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد
به خداوند یقین و باور داشته باشید.

🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3)

🌹حق غنّی است، برو پیش غنی
🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن


نقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۰/۰۴/۱۳۹۸ ۴:۵۹ ب.ظ  

🌸امید مثل آخرین سکّه است
مثل آخرین بلیط
مثل آخرین گلوله
مثل آخرین کشتی

🌸آخرین سکّه نمی‌گذارد که غرورت بشکند
آخرین بلیط نمی‌گذارد که نا امید از ترمینال ها برگردی
آخرین گلوله نمی‌گذارد که سرباز اسیر شود

🌸کسی که امید دارد
هیچ‌وقت فقیر نمی‌شود
چون همیشه چیزی دارد

🌸یادم رفت از آخرین کشتی بگویم
آخرین کشتی حتی اگر هم نیاید
نمی گذارد که نام دریا و مسافرت از یادت برود...

🌸روزگارتون پر از امید🤲🏻


پاسخنقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۰/۰۴/۱۳۹۸ ۵:۰۴ ب.ظ  

💫
اگر مشکلات شما در زندگی
ب بزرگی یک کشتی است
فراموش نکنید ک نعمت هایتان ب
وسعت یک اقیانوس است
گله و شکایت نکنید
به آینده امیدوار و
با لبخــــند منتظر باشید . . .


پاسخنقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۱/۰۴/۱۳۹۸ ۱۲:۱۴ ب.ظ  

همیشه یادت باشه :

بارون بند میاد

شب تموم میشه

درد و رنج هم محو میشه

اما امید هیچوقت اونقدر گم نمیشه

که نشه دوباره پیداش کرد ...


پاسخنقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۱/۰۴/۱۳۹۸ ۲:۵۵ ب.ظ  

امید یعنی با توکل به خدا راه درست را برگزین هر چند پر از خار ( ناهمواری )باشد.👌🏼

✍🏼

ذهن ما شبیه به سیستم حرکتی خودرو است که در آن دنده جلو و دنده عقب وجود دارد و ما می توانیم انتخاب کنیم کدام جهت برویم. فرقی نمی کند که بخواهیم رو به جلو حرکت کنیم یا به عقب. در هر دو حالت، یک میزان نیرو به کار گرفته می شود، اما همه چیز به تصمیم گیری ما بستگی دارد و این تصمیم گیری است که نقش مهمی ایفا می کند. به همین ترتیب، ما به واسطه ی انتخاب هایمان تصمیم می گیریم که زندگی مان به کدام سمت هدایت شود. اگر تصمیم بگیریم بر روی موارد مثبت تمرکز کرده و سعی کنیم همیشه این ذهنیت را داشته باشیم که در تمام امور، خیر و صلاح خداوند نهفته است، هیچ یک از نیروهای تاریکی نمی توانند مانع پیشرفت شما و تحقق سرنوشت تان شوند. اما اگر این اشتباه را مرتکب شوید و با منفی نگری بر روی مشکلات و غیرممکن ها تمرکز کنید، همانند این است که دنده عقب می روی و از رستگاری که خداوند برایتان در نظر گرفته، فاصله می گیرید. تصمیم با شما است که می خواهید به کدام جهت بروید.


پاسخنقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۲/۰۴/۱۳۹۸ ۶:۲۲ ق.ظ  

مسیرت که درست باشد
نه از بی مهریِ آدم ها دلت می گیرد
نه با طعنه ها و کنایه ها ،
نا امید می شوی ...!
آدم ها ، خصلتشان است
از تماشایِ سقوط ،
لذتِ بیشتری می برند تا پرواز!!
نا امید نباش ...!
سقوط ، سرنوشتِ پرنده هایِ
ضعیف و بی دست و پاست ،
عقاب ها ، فقط اوج می گیرند!!

زندگیتون پراز اوج گرفتن 🌸


پاسخنقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۳/۰۴/۱۳۹۸ ۶:۱۴ ق.ظ  

امید داشتن یعنی بامبو باشی 🧐

چطور😎

 

از امروز تصمیم میگیرم که "بامبو" باشم!

ببینین دوستان خوبم، برای تک تک ما بارها اتفاق افتاده که تصمیم داشتیم به یک هدفی برسیم ( لاغری / چاقی / ورزش / زبان / شغل / هنر / پولداری و .. ) ولی بعد یه مدت کوتاه که تلاش کردیم، دیگه ادامه ندادیم و از ادامه حرکت به سمت هدف مون دلسرد شدیم، مگه نه؟

مشکل ما اینه که زود دلسرد میشیم اونم به خاطر چرت و پرت هایی که بقیه بهمون میگن یا انتظارات غیر واقعی خودمون که عجول هستیم و دوست داریم سریع به نتیجه برسیم

و امروز از همه تون می خوام که مثل درخت "بامبو" باشین

وقتی شما دانه درخت بامبو رو در خاک می کارین و انتظار سبز شدن و رشد ش رو دارین، با یه اتفاق غیر منتظره روبرو میشین!

درخت شما در هفته های اول جوانه هم نمیزند!
در ماه اول هم هیچ خبری از جوانه زدن ش نیست!
شاید نا امید کننده باشه ولی در سال اول هم هیچ خبری از جوانه زدن ش نیست!

خیلی ها در این مسیر، نا امید میشن و فکر می کنن که دیگه نمیشه به هدف و موفقیت شون برسن و دست از مراقبت از بذر و دانه بامبو شون برمیدارن

ولی افرادی که پنج سال صبوری داشته باشن و به مراقبت از دانه نادیده در زیر خاک ادامه بدن، شاهد معجزه خواهند بود!

شاید در طول این پنج سال کلی از دور و بری هاتون شما رو مسخره کنن که الکی دارین آب در هاون می کوبین و این همه تلاش کردی به نتیجه نرسیدی و شکست خوردی و بی عرضه هستی و تو نمی تونی و ...

پنج سال بعد جوانه بامبو پیداش میشه ... یعنی پنج سااااال زحمت کشیدین و تازه یک جوانه کوچیک رو میبینین!

شاید نا امیدبشین و فکر کنین که تلاش هاتون به هدر رفته ولی معجزه تازه بعد این همه صبوری خودش رو نشون میده

جوانه های کوچیک بامبو، در مدت شش ماه به اندازه 30 متررررر رشد می کنن و به یک درخت بزرگ اندازه ساختمان 10 طبقه تبدیل میشن :)

و اینجاس که بقیه فکر می کنن که شما در طول شش ماه به این موفقیت عظیم رسیدین، ولی خودتون میدونین که در طول پنج سال و شش ماه به این موفقیت رسیدین

زندگی ما و موفقیت های ما در همه جنبه های زندگی هم اینجوری هست و ما باید با دیدگاه درخت بامبو، و بدون نا امید شدن و سرد شدن، و بصورت مستمر و پر انرژی آموزش ها و قوانین رو در زندگی مون پیاده کنیم و ماه ها و سال های بعد شاهد نتایج عالی این صبوری مون باشیم و قانون تکامل رو رعایت کنیم .

➖➖➖➖➖

- موفقیت شخصی و همسر داری


پاسخنقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۳/۰۴/۱۳۹۸ ۳:۲۱ ب.ظ  

در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی فقط قیاس یک حالت با حالتی دیگر است.تنها کسی که حد اعلای بدبختی را شناخته باشد ، میتواند حد اعلای خوشبختی را نیز درک کند.
میبایست انسان خواسته باشد بمیرد، تا بداند زنده بودن چقدر خوب است.
پس زندگی کنید و خوشبخت باشید.هرگز فراموش نکنید که تا روزی که خداوند بخواهد آینده ی انسان را آشکار کند، همه ی شناخت انسان در دو کلمه خلاصه میشود،

انتظار کشیدن و امیدوار بودن...


پاسخنقل‌قول
(@zzzz)
سوپر درخشان
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌ها: 1555
۱۴/۰۴/۱۳۹۸ ۱۱:۵۸ ق.ظ  

🌿اميد زيباترين و انگيزشی ترين واژه انسانيست.💐

 ❄️آن هنگام كه ناكامی وجودت را فرا مي گيرد، 

❄️وقتی ثروتی باقی نمانده،

 ❄️حرفه ات از رونق افتاده و یا حتی عشق هم از تو روی برگردانده،

 ☝🏽🌕تنها اميد است كه تن و روان خسته ات را  دوباره باز می آفريند.

 

 👌🏼پس همواره اميدوار باش،

 🏞به توانايی خويش و طلوع صبح سپيد باور داشته باش.🌠

 

🛤همين يك واژه تمام زندگی را كفايت می كند.🏡


پاسخنقل‌قول