هیچ چیز مثل داستان نمی تونه ذهن ما رو به چالش بکشه و در ناخودآگاه ما ثبت بشه … در این بخش داستان های انگیزشی و موفقیت زیبا رو با شما در میان می گذارم.

داستان جالب”قدرت انتقاد واصلاح”

✅ فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.

شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.

استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.

استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه…!

 

عاشقانه های ناب

✅ زوجی تنها دو سال از زندگی‌شان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونه‌ای که زن معتقد بود
از این زندگی بی معنا بیزار است
زیرا همسرش رمانتیک نبود، بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت که باید ازهم جدا شویم.
اما شوهر پرسید چرا؟

زن جواب داد من از این زندگی سیر شده‌ام دلیل دیگری وجود ندارد.

تمام عصر آنروز شوهر به آرامی روی مبل نشسته بود و حرفی نمی‌زد.
زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندنش، او را متقاعد نمی‌سازد.

تا اینکه شوهر از او پرسید:
چطور می‌توانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟
زن در جواب گفت تو باید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تو مرا راضی کند من از تصمیم خود منصرف خواهم شد

سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجه‌ی چیدن آن گل ، “مرگ “خواهد بود
آیا تو آنرا برای من خواهی چید؟

شوهر کمی فکر کرد و گفت فردا صبح پاسخ این سوال تورا می‌دهم.

صبح روز بعد زن بیدار شد و متوجه شد که شوهرش در خانه نیست و روی میز نوشته‌ایی زیر فنجان شیر گرم دیده می‌شود.

زن شروع به خواندن نوشته‌ی شوهرش کرد که می‌گفت:
عزیزم، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم.

اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ می‌کنی مرتکب اشتباهات مکرر می‌شوی
و بجز گریه چاره‌ی دیگری نداری
به همین دلیل من باید باشم تا بتوانم اشتباه تو را تصحیح کنم.

دوم اینکه تو همیشه کلید را فراموش می‌کنی من باید باشم تا در را برای تو باز کنم.

سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر خیره نگاه می‌کنی و این نشان می‌دهد تو نزدیک بین هستی
من باید باشم تا روزی که پیر می‌شوی ناخن‌های تورا کوتاه کنم.

به همین دلیل مطمئنم کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید.
اشک‌های زن جاری شد وی به خواندن نامه ادامه داد:

عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی
لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را، در دست دارم.
زن در را باز کرد و دید شوهرش در انتظار ایستاده است.

زن اکنون می‌دانست که هیچ کس بیشتر از شوهرش او را دوست ندارد.

❣️عشق همان جزییات ریز معمولی و عادی زندگی روزانه است که خیلی ساده و بی اهمیت از کنار آنها می‌گذریم.

 

تفسیر سوره مومنون

بنام تو مهربانترین پرودگارم❤️

کسی که مرا آفرید و از روح خودش در من دمید😍
با دستان خودش مرا به بهترین نحو نقاشی کرد و در آخرین قسمت جزئی از خودش را ب امانت ب من سپرد
سوره ی مومنون نیز با رحمت و لطفت به پایان رسید👏

حالا می گوید به شدت دوست دارد که از من مواظبت کند😋
می خواهد پناهگاهم باشد💋
می خواهد همراهم باشد😘
می خواهد مرا غرق در شادی،سلامتی ،نعمت کند🌸
می گوید همه چی تحت حاکمیت من هست💪
من پروردگار هفت آسمانم👏
من حاکم عرش عظیم هستم👍
ولی سرپرست و یاور بندهام هستم👌
ابتدای سوره ویژگیهای مومن رو نام میبری و از من می خواهی یک مومن واقعی باشم🌻

در نمازم خاشع باشم 🌿
از حرفهای بیهوده و رفتارهای بیهوده دوری کنم🌹
عهههه شرمندم ب خودت قسم چقدد من حرفهای منفی و بیهوده دیگرانو جمع کردم بال و پر دادم بهشون 🙊
چقد سر رفتارهای الکی دیگران ک من حرص نزدم🙈

حالا می فهمم ک من بندگی آدمها رو میکردم چرا که تو ذهنم قدرت بهشون میدادم و از من خواستی نشنوم ،نبینم منفیها رو💪
و ازم می خوای کمک کنم به بقیه ،انفاق کنم از آنچه ب عنوان نعمت ب من دادی🍃
می خوای امانتدار خوبی باشم💐

به عهدم وفا کنم 🌱
راستی متوجه شدم امانتدار خوبی نیستم جزئی از وجودتو ب من سپردی ولی با حرص،حسد،مقایسه کردن،کینه ورزی سیاهش کردم🤦‍♀️

زندگی رو ب امانت ب من سپردی ولی هر روز با غر زدن و گلایه و شکایت سپری میکنم🤕

در ادامه میگی من از شما غافل نیستم من از خلق خود غافل نیستم🥰😍
داری میگی من هر لحظه کنارتم من از همه مشکلاتت آگاهم، من هر آچه برایت اتفاق می افتد را می بینم و می دانم چه زیباااااااا دلداری ام میدهی رب مهربانم😘
پس تو هستی و این من هستم ک از تو غافلم 😔

خجالت زده ام ک انقدررر دوستم داری و لحظه ای از من جدا نیستی ولی من تو را از یاد برده بودم و می نالیدم😒

و میگویی هر آنچه از باران ،میوه و نعمت آفریدم همه اش بخاطر تو هست💋

دلسوزانه از سنت و قانون آزمایش و امتحان سخن می گویی 😊

خوبیها و بدیها صرفا آزمایش هستن👍
تا میزان ایمان ما مشخص شود 🌸

اما ما تا ب مانعی میرسیم ناامید می شویم و مایوس وار ب مشکل نگاه می کنیم😕
چقدددررر تو رو ناامید میکنیم و چقدر ناسپاسی میکنیم😒

برایتان گوش،چشم ،عقل آفریدم کمتر شکر می کنید🥺

از برگشت ما ب سوی خودت می گویی😘
پس من بی هدف آفریده نشده ام👌
من آفریده شدم تا با کوله باری از حال و احساس خوب به سمت تو برگردم💪

می خواهی ک گذشت کنم آنجا ک می گویی بدی را با نیکی پاسخ بگو😍
راه و روش زندگی سعادتمند را ب من می آموزی گذشت ،نیکی کردن و
عمل صالح قدمهای یک زندگی سعادتمند هست💋

بار الهی تا کنون شکر گزار نبوده ام
بدی را با بدی پاسخ دادم😐
از جمع کردن اعمال و حرفهای لغو و منفی ابا نکردم😞
در نمازم خاشع نبودم😩
امانتدار خوبی برای روحی ک از خودت در من ب امانت گذاشتی نبودم🤭
با حسد ،حرص،سیاهش کردم😭

شرک کردم به تو😟
و گره مشکلاتم رو از دیگران خواستم ک باز کنن😔
از تو غافل بودم 🥺
جوری ک در نگرانی و استرس زندگی کردم☹️
از دیگران خواستم ک پناهگاهم شوند🤨
روزی ام را از دیگران خواستم😞

حال با دستان خالی ولی با چشم امیدوار و قلبی روشن آمده ام ب سمتت چرا که گفتی من آمرزنده و مهربان هستم 😍

آمده ام تا بگویم رب عزیزتر از جانم😍

سپاسگزارم ک انقدررر بخشاینده و مهربانی ک هروقت بیایم آعوشت برای من باز هست❤️
سپاسگزارم ک بهترین یار و مدافع منی💋
سپاسگزارم ک در هر لحظه کنارمی و از من غافل نیستی😘
سپاسگزارم ک مرا به بهترین شکل آفریدی💝
سپاسگزارم که تمام نعمتها رو برایم آفریدی 🥰
سپاسگزارم ک انقدررر ثروتمند هستی ک هر آنچه را بخواهم ب من می دهی😋

پس من خوشبختم ک خدایی چون تو دارم👑

پرودگارم قدمهای من و دوستانم را ب سمت خودت هدایت بفرما و از لطف و رحمت و نعمت بی کرانت به ما عطا بفرما ای بهترین روزی دهندگان💕

 

تا خدا هست غصه چرا

نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود

پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید

نجار آن شب نتوانست بخوابد …

همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب …
پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار ”

کلام همسرش آرامشی بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید …

صبح صدای پای سربازان را شنید…
چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دریغا باورت کردم …

با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجیر کنند…

دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهیم تابوتی برایش بسازی …

چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت …

همسرش لبخندی زد و گفت :
مانند هر شب آرام بخواب , زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند ”

فکر زیادی انسان را خسته می کند …

درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبیر کننده کارهاست “.

ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی…!
یا از زندگی عقب

در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظر رحمت بی کرانش باش…

چند آیه زیبا : 🌺

گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
“قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/۶)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/۷)
*
گفتم: خب خسته شدم دیگه…
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمه الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/۵۳)
*
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعه تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/۶۳)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ ۳۰)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ ۱۰۹)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/۳۶)

اهمیت نماز

#رمضان_خاص_۹۹

❇️ موضوع امروز :‌ اهمیت نماز

دوستان عزیزم آیات زیر به واجب بودن نماز اشاره میکنه

۱- « وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ » بقره – ۱۱۰
و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید ؛ و هر کار خیری را برای خود از پیش می فرستید ،آن را نزد خدا (در سرای دیگر ) خواهید یافت… .

۲- « حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاهِ الْوُسْطی ‏ … » بقره – ۲۳۸
در انجام همه نمازها به خصوص نماز وسطی =(نماز ظهر )کوشا باشید!…

۳- « … فَأَقیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا » نسا – ۱۰۳
نماز را (به طور معمول) انجام دهید، زیرا نماز وظیفه ثابت ومعینی برای مؤمنان است!

۴- «… وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ » یونس – ۸۷
ونماز را بر پا دارید! و به مؤمنان بشارت ده ( که سر انجام پیروز میشوند! )

۵- « أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی‏ غَسَقِ اللَّیْلِ …» اسرا – ۷۸
نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر ) تا نهایت تاریکی شب(= نیمه شب) بر پا دار ؛… .

۶- «… أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری » طه – ۱۴
نماز را برای یاد من بپا دار !

۷- « وَ الَّذینَ هُمْ عَلی‏ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ » مومنون – ۹
و آنها (= مؤمنان) بر نمازهایشان مواظبت می نمایند

۸- « … وأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاهِ وَ إیتاءَ الزَّکاهِ … » انبیا ۷۳
و انجام کارهای نیک و بر پا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم ؛…

۹- « وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ‏… » نور – ۵۶
و نماز را بر پا دارید، و زکات بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.

۱۰- « … وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ » روم – ۳۱
و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید.

✅ دوستان خوبم یکی از راه های ارتباط با خداوند و رشد شخصی مون نمازه

از آنجا که خداوند خالق و آفریننده ماست و از آنجا که هیچ نیازی به نماز خوندن ما نداره

اگه میگه نماز بخونید و راه و مسیری رو به ما‌نشون میده بخاطر سعادتمندی و آرامش خودمونه

✔️ همه کارهای خداوند از روی حکمته
و پشت پرده این اسرار رو هیچ کس جز خداوند نمیدونه
اما حتی از نظر علمی هم دانشمندان به فواید نماز مسلمانان پی بردند

کلمه امر درقران هم برای معروف اومده (یامربالمعروف) وهم برای نماز.
و اون معروفی که از همه برجسته تر که باید بهش تکیه کرد نماز هست.

خدا به موسی میگه اولین وظیفه تو نماز هست.
و خدا نماز رو عمود و ستون دین دونسته.

⏹ هیچ واجبی به اندازه نماز مورد عنایت نیست و همانند نخی است بین ادم تا خدا

یکی مثل امام حسین بخاطر دو رکعت نماز ۳۰ عدد تیر میخورده
ویکی دیگه میگه چون لاک زدم نماز نمیخونم.

❇️ یکی که خدا رو به لاک میفروشه و دیگری بخاطر خدا ۳۰ تیر به جون میخره.

کوچک شمردن نماز توسط ادم ها، سیلی است از طرف خدا. یعنی خدا کاری میکنه که قدر نماز رو ندونه

تمام کمالات رو خدا در نماز جای داده. مثل شیرمادر که تمام نیازهای یک نوزاد رو داره، تمام نیازهای ما در نماز جاسازی شده است.

عدالت (پیش نماز باید عادل باشد)

نظم (صف ها باید منظم باشد)

حضور درصحنه (قد قامه الصلاه)

دور انداختن نژاد و جنسیت و زبان و لهجه و شرقی و غربی (السلام علینا و علی عبادالله الصالحین)

❇️ شیرین ترین خاطره راجبه نماز از حاج آقا قرائتی:

نامه شنیدنی و بسیار زیبا از یک دختر ۱۱ساله :

با خونوادم عازم سفر بودیم.داخل اتوبوس به اسمون نگاه کردم و خورشید رو دیدم و ناگهان متوجه شدم نماز نخوندم. به پدرم گفتم بابا من نماز نخوندم ومیشه به اقای راننده بگی اتوبوس رو نگه داره تا نماز بخونم.
اما بابام مخالفت کرد و گفت راننده این کار رو بخاطر یه دختر بچه نمیکند.

دخترک گفت بابا برو ازش خواهش کن که این کارو بکنه ولی باز پدرم نپذیرفت. دختر گفت برو بهش پول بده و خواهش کن که نگه داره ولی پدرم کلی دعوام کرد.

به پدرم گفتم بابا اجازه بده امروز من تصمیم بگیرم. و این اجازه رو از بابام گرفتم و از ساک پدرم یک بطری اب بیرون اوردم و شروع کردم به وضو گرفتن.

وقتی شاگرد راننده این صحنه رو دید رفت به راننده گفت که ببین دختر ۱۱ساله داره تو ماشین وضو میگیره و میخواهد نماز بخونه. راننده که ازاین کار من خوشش اومد به من گفت الان اتوبوس رو نگه میدارم و تو بیرون نمازت رو بخون.

همه مسافران وقتی همت و اراده من رو دیدن همگی من رو تحسین کردند و اونها هم پشت سر من نماز خوندند.

نکته این داستان اینجاست که :

۱٫وقتی نمازت رو قدر میدونی خدا مهرت رو به دل دیگران میندازه
۲٫یک بچه ۱۱ ساله هم میتونه امام و راهنمای مردم باشه اگه خدا بخواد.

 

این جهان آیینه کردار ماست

 

✅ پسرِ زنی به سفر دوری رفته بود و ماه‌ها بود که از او خبری نداشتند، زن دعا می‌کرد که او سالم به خانه باز گردد، این زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده‌اش نان می‌پخت و همیشه یک نان اضافه هم می‌پخت و پشت پنجره می‌گذاشت ‌.

تا رهگذری گرسنه که از آنجا می‌گذشت نان را بر دارد، هر روز مردی گوژپشت از آنجا می‌گذشت و نان را بر می‌داشت و به جای آنکه از او تشکر کند، می‌گفت:

“کار پلیدی که بکنید با شما می‌ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می‌گردد ”

این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفته‌های مرد گوژپشت ناراحت و رنجیده شد، او به خود گفت:

. “او نه تنها تشکر نمی‌کند بلکه هر روز این جمله‌ها را به زبان می‌آورد. نمی‌دانم منظورش چیست! ”

یک روز که زن از گفته‌های مرد گوژپشت کاملاً به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود، بنابراین نان او را زهرآلود کرد و آن را با دست‌های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت: .

«این چه کاری است که می‌کنم؟» بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژپشت پخت، مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف‌های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت، .

آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد، وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس‌هایی پاره، پشت در ایستاده بود. او گرسنه، تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه می‌کرد، گفت: .

«مادر اگر این معجزه نشده بود نمی‌توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می‌رفتم، ناگهان رهگذری گوژپشت را دیدم که به سراغم آمد، از او لقمه‌ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت:

«این تنها چیزی است که من هر روز می‌خورم، امروز آن را به تو می‌دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری.»

وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره‌اش پرید، به یاد آورد که ابتدا نان زهرآلودی برای مرد گوژپشت پخته بود و اگر به ندای درونش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را می‌خورد، به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژپشت را دریافت:

«هر کار پلیدی که انجام می‌دهیم با ما می‌ماند و نیکی‌هایی که انجام می‌دهیم به ما باز می‌گردند.»

 

بهترین عبادت

✅ عبادت بجز خدمت خلق نیست

دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.

چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می‌کرد فرصت همنشینی با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می‌پرداخت.

برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم!

همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: «برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم.»

برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می‌بخشی، آنچه کرده‌ام مایه رضای تو نیست؟!»

ندا رسید: «آنچه تو می‌کنی ما از آن بی‌نیازیم ولی مادرت از آنچه او می‌کند، بی‌نیاز نیست. تو خدمت بی‌نیاز می‌کنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم.»

 

چرا دعایمان مستجاب نمی‌شود؟

#رمضان_خاص_۹۹

🌺 أمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (نمل – ۶۱)

کیست که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن، رودها قرار داد، و براى آن، کوه‌ها را (مانند لنگر) ثابت و پابرجا قرار داد و میان دو دریا (شور و شیرین) مانعى قرار داد (که مخلوط نشوند). آیا معبودى با خداست؟ (نه) بلکه اکثر آنان نمى‌دانند.

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ (نمل – ۶۲)

کیست که هرگاه درمانده‌اى او را بخواند، اجابت نماید و بدى و ناخوشى را برطرف کند، و شما را جانشینان (خود در) زمین قرار دهد؟ آیا با خداوند معبودى است؟ چه کم پند مى‌پذیرید.

✅ دوستان خوبم مناجات با خداى سبحان و راز و نیاز با او کارى پسندیده و لازم هست، دعا به درگاه او و درخواست حل مشکلات خصوصاً هنگام درماندگى، براى همه ما آدم ها ضرورى ست، چرا که خداوند بارها می فرماید بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

هر کجا دردى، دوا آن جا بود
هر کجا فقرى، نوا آن جا بود
هر کجا مشکل، جواب آن جا رود
هر کجا پستى است، آب آن جا رود
پیش حقّ یک ناله از روى نیاز
به که عمرى در سجود و در نماز
زور را بگذار زارى را بگیر
رحم سوى زارى آید اى فقیر

✍️ دوستان خوبم خداوند به دعای همه بنده هایش آگاه هست و هر جا که دعاى ما مستجاب نشود، دلیلى دارد، همچون:

الف: دعاى ما، طلبِ خیر نبوده وما گمان مى‌کردیم خیر است. (زیرا دعا، یعنى طلبِ خیر)

ب: نحوه‌ى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى ناشی از درک قدرت خدا نبوده است.

ج: در دعا اخلاص نداشته‌ایم، یعنى اگر به درگاه خداوند رو کرده‌ایم، به دیگران نیز چشم امید داشته‌ایم.

البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مى‌خواهیم، خداوند حکیم مشابه آن را به ما مى‌دهد و گاهى به جاى خواسته‌ى ما، که نزد خداوند به مصلحت ما نیست، خداوند بلائى از ما دور مى‌کند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنیا، در قیامت جبران مى‌کند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مى‌کند که همه‌ى این مطالب در روایات آمده است.

👇👇

۱- از راه‌هاى شناخت خدا و یکتایى او، توجّه به یک قدرت نجات بخش و بریدن از قدرت‌ها و وسایل دیگر در هنگام اضطرار است. «أَمَّنْ یُجِیبُ»

۲- شرط استجابت دعا، قطع امید از دیگران واخلاص در دعاست. «یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ»

۳- آنان که با سکوت، از خداوند حاجتى مى‌خواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «إِذا دعاهُ»

و خیلی خوبه که در این ماه مبارک رمضان، کم کم تغییراتی در نگرش و اعمال عبادی مون بدیم تا رشد معنوی لازم برای خدایی شدن رو داشته باشیم 🌹

با احترام – علی جاودانی
روز دوم ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹