صدقه رایگان و موثر در موفقیت

داستانک روانشناسی

روزی دوباره آغاز شده بود، نور خورشید خودش را از درزهای پرده به داخل اتاق جا کرد .

مرد چشمانش را باز کرد فضای روشن اتاق باعث شد مردمکهای خواب آلودش به دنبال عقربه های ساعت دیواری بدود، عقربه ی قد کوتاه روی هفت چرت میزد عقربه ی قد بلند مهمان خانه ی دو شده بود.

مرد با عجله برخاست لباسهایش را عوض کرد جلو آینه شانه ایی به موهایش زد اخمهایش در هم بود از این وضعیت خسته شده بود با خودش گفت من اگر شانس داشتم زنِ سحر خیزی داشتم 😏 ….همچنان درآینه نگاه میکرد که همسرش بیدار شد گفت الان صبحانه را حاضر میکنم …مرد زیر لب غر غر کنان گفت لازم نکرده وقت ندارم وبا خداحافظی سردی از خانه خارج شد .

🍀🌿هوای صبحگاهی دل انگیزی بود مرد با خودش گفت بهتر است تا آمدن سرویس ِاداره چیزی بخورم تا از شر گرسنگی خلاص شوم .

به نزدیکترین سوپری رفت جلوی مغازه آب و جارو شده بود. وارد مغازه شد؛ فروشنده با شادابی خاصی او را تحویل گرفت مرد از این همه انرژی سر حال شد در حال حساب کردن اجناسش بود که قاب منبّت کاری شده ی زیبایی توجهش را جلب کرد درون قاب این جمله نوشته شده بود:
⚜️”لبخند تو به برادرت صدقه است.پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله”⚜️

اهل صدقه دادن بود اما نه از این نوعش! تصمیم گرفت امروزش را با این نوع صدقه شب کند ؛

در همین افکار بود که متوجه آمدن سرویس شد از فروشنده با لبخند خداحافظی کرد وارد سرویس شد البته با لبخند😌

وقتِ برگشت به خانه شده بود مرد خودش را آماده ی لبخندی دیگر کرده بود ؛پشت در خانه رسید برعکس همیشه از کلیدش استفاده نکرد زنگ ِدر را زد ،همسرش در را باز کرد ،زن با آن غر غر های صبحِ شوهرش انتظار هر چیزی را داشت جز چهره ی شادابی که لبخندی رویش نقش بسته باشد،خبری از اخم های همیشگی نبود ؛آن لحظه گرمی ِ زیبایی بین زن و مرد ایجاد شد …🍀🌿

فردای آن روز دوباره چشمان مرد با روشنایی اتاق باز شد ،باز هم همان آش و همان کاسه فقط پنج دقیقه زودتر از روز قبل بیدار شده بود .مرد با عجله لباسهایش را عوض کرد خواست همسرش را صدا کند که متوجه شد همسرش در آشپز خانه است وبا یک صبحانه ی پر انرژی🍻🍪🥚🧀🍞🍎 منتظر بیدار شدن همسرش.

مرد شگفت زده از این اتفاق تصمیم گرفت روزش را با صدقه ی بی هزینه آغاز کند😊 سالها از این ماجرا میگذرد و مرد موفقیتهای چشمگیر خود و همسرش را از همین روش میداند⭐⭐