جلب کردن جنس مخالف

نقش مشاور در زندگی زناشویی

چرا باید مشاوره بگیریم؟

داستانک روانشناسی

ای حرمت ملجا درماندگان دور مران از خود و راهم بده … زمزمه کنان میخواندم و همزمان درقابلمه را بر میدارم بخار درون قابلمه که بیرون میزند قطره ای گلوله شده هم از گوشه ی چشمم روی گونه ام میغلتد …چقدر دلتنگ حرمش هستم ،خانه ی دخترم هم در مشهد است

❇️ دخترم را هفت سالی هست به دستان پر مهر ضامن آهو سپرده ام دختر کوچولیشان دلتنگترم میکند اما از پنج ماه پیش که خبر شکر آب شدن خودش و شوهرش را به ما داد نگران هستم 😔

خبر داشتم که آنچنان که باید با هم صمیمی نیستند اما اخیرا نا سازگاریشان بیشتر شده بود خصوصا اینکه جدیدا سعید کارش را از دست داده بود و خانه نشین شده بود

دو هفته پیش که با حمیده تلفنی صحبت کردم میگفت قصد دارد بدون شوهرش اینجا بیاید، میگفت تا شوهرش کاری نیافته اوضاع درست شدنی نیست همین که سعید، بیست و چهار ساعتش را در خانه است اوضاع را غیر قابل تحمل میکند … اوضاع مالیشان بد نبود حتی با بیکار شدن سعید هم هنوز میتوانستند کاری را راه بیاندازند ولی زندگی شون تلخ بود 😔

با اینکه عاشقانه دخترم را دوست دارم و دلم برای یک لحظه دیدنش له له میزند، از او خواستم سفرش را به تعویق بیاندازد و به مشاوره ایی برود، اگر اوضاع بهتر نشد من و پدرش خودمان به دنبالش میرویم

حرفهایم را که شنید آرام تر شد. ادامه دادم حمیده جان عزیزم من آرزوی خوشبختی تو و سعید را دارم زندگی بالا پایین دارد، گفتم به دخترت هم فکر کن و….

🔵 قرار شد بعد از گرفتن مشاوره، حمیده خبرم کند حالا دوهفته میگذرد و خبری نشده!خدا به خیر بگذراند‌.
با خودم میگویم باید فرصت بدهیم و دخالت نکنیم …

✔️ صدای تلفن بلند شد ،شعله گاز را خاموش میکنم پشت تلفن صدای حمیده را میشنوم از ظاهر صداش پیداست که حالش بهتر است میگویم مشاوره نتیجه داد؟

در پاسخم میگوید آرهههههه و با آب وتاب خاصی برایم میگوید تا قبل از این همه ی مشکلات زندگی را از طرف سعید میدیدم اما بعد از مشاوره خصوصی و سمیناری که شرکت کردم تحولی اساسی در ذهنم ایجاد شد و ریشه ی تمام مشکلاتم را در نوع نگاه و شخصیت خودم یافتم !

😃 تا حالا همچین نوع صحبت کردنی از حمیده سراغ نداشتم واضح بود با اعتماد به نفسی کامل صحبت میکند برایم جالب بود گفتم سمیناره چی؟ گفت سمیناری در تلگرام از سوی استاد جاودانی که پیشش یک دور مشاوره داشتم برگزار شد که واقعا بی نظیر بود

راستی مامان خودت هم میتونی شرکت کنی! واقعا زندگیمون رو میتونیم بهتر از قبل کنیم گفت میدونم که زندگی شما خیلی خوبه اما با این سمینار میتونی از یکنواختی خارج بشی…

😱 خدای من حمیده ایی که تا دیروز غرق در مشکلات خودش بود حالا به من هم پیشنهاد ات جدید ی میدهد!!!

انقدر مسئله برایم عجیب است که با خود میگویم شاید سعید تغییری کرده یا اینکه کاری پیدا کرده … وقتی از احوال سعید جویا میشوم حمیده با خونسردی میگه که خوبه هنوز کاری پیدا نکرده و ترجیح میدهد در خانه خوش بگذراند اما مامان در عوض خودم یه فکرهایی برای این شرایط دارم مثلا میتونم با مدرک خیاطیم یه کارگاه تولید پوشاک بزنم …
یا اینکه کارهای دیگه 😃

خدای من یعنی نتیجه ی دعا هایم را گرفته بودم؟ حمیده واقعا تغییر کرده بود

💯 شبیه معجزه بود … فقط چند جلسه چت با استاد و یک سمینار واینهمه تحول و تغییر !

لینک کانال موفقیت شخصی وهمسرداری را از حمیده میگیرم قصد دارم خودم هم مطالب این استاد را مطالعه کنم.

با پدر حمیده تصمیم داریم سفری به مشهد برویم منتها نه برای تماشای اختلافات دختر و دامادم، بلکه برای دلایل خیلی زیبایی مثل زیارت امام هشتم و تبریک سال نو و تماشای شادی نوه ام و همچنین دیدن از کارگاه تولیدی حمیده جان که اسم دخترش سعیده را برای تولیدی انتخاب کرده.

0 پاسخ ها

نظر بدهید

مایل به ملحق شدن به بحث هستید ؟
تمایل به کمک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*