ضمن عرض خوش آمد گویی، برای برخورداری از آموزش های استاد جاودانی و یا رزرو مشاوره خصوصی با استاد، در تلگرام عضو کانال @tajrobeVAzendegi شوید و یا در تلگرام با آیدی استاد به نشانی @ali_javdani در تماس باشید.
سلام
محبت من به دیگران همیشه توقع روایجادکرده وتابه امروزبلدنبودم تعادل رورعایت کنم تامیام محبتم روکمی کمترکنم ازهرسمت کلی موردانتقادقرارمیگیرم وگناهکارمیشم کسی میتونه راهنماییم کنه؟
سفارش امام صادق علیه السلام:
به رفیقان دیرین و نجیب بچسب و از هر تازه به دوران رسیده که پیمان و امن و تعهد و میثاقی نمیشناسد بپرهیز و از واثق مردم در نزد خود حذر کن که ممکن است روزی دشمن شود.
☘️اصول کافی/جلد۶/ص۴۹۳
علل سه گانه محبت ورزی انسان
اساس فعالیت های انسان حب اوست به خود و هر آنچه می تواند برایش لذت آور و تعالی بخش باشد. علت های سه گانه کشش قلبی انسان به مهر و محبت عبارتند از:
1. لذت: این احساس، از اصلی ترین عوامل ایجادکننده دوستی و محبت است که شامل لذت های جسمانی، مثل علاقه به چهره ای زیبا و لذت های غیرجسمانی، مانند علاقه مندی به مطالعه در موضوعی خاص می شود.
2. منفعت: انسان موجودی است با نیازهای مادی و معنوی که می کوشد بنابر مصلحت حیاتش، به آنچه در آن خیر و محبتی بر رفع نیازهایش احساس می کند جذب شود، محبتی که به خاطر سودخواهی و رفع نیازها شکل می گیرد.
3. سنخیت: بیشتر دوستی ها به دلیل سنخیت در ابعاد جسمی، روانی و معنوی بین انسان هاست. تشابه در انگیزه ها، رفتارها، گرایش ها، نگرش ها، فضیلت ها و... مهم ترین عامل پیوند و محبت میان افراد است.
مولوی در مثنوی به اُنسی که بین دو حیوان با ظاهری متفاوت و فقط به واسطه شباهت در یک خصوصیت ایجاد شده، اشاره کرده است:
آن حکیمی گفت دیدم هم تکی | در بیابان زاغ را با لک لکی |
در عجب ماندم بجستم حالشان | تا چه قدر مشترک یابم نشان |
چون شدم نزدیک و من حیران و دنگ | خود بدیدم هر دو تا بودند لنگ |
مولوی
محبت دو گونه است: محبت صادق و محبت کاذب. محبت صادق، آن است که انسان دلداده کمالی حقیقی شود، مانند: محبت به ارزش ها و عشق به خداوند. چنین محبتی دو طرفه است، چرا که روشنایی وجود محبوب، طرف مقابل را جذب می کند. محبت کاذب، آن است که انسان نقص را کمال پندارد و به زیبایی بی اساس و دروغین گرایش یابد، مانند دل بستن به اموری که ناپایدارند و با تعالی روح مغایرت دارند که دل بستگی به مال، حب دنیا و شهرت و مقام، لذت های جنسی و... از این جمله اند.
نظامی گنجوی در پایان داستان لیلی و مجنون می گوید:
لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت. او به مادرش وصیت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستی محبوبی برگزینی، دوستی مانند من مگیر که با یک تب، همه طراوتش را از دست بدهد و با یک بیماری، همه نشاط او فرو بنشیند، دوستی را انتخاب کن که زوال پذیر نباشد.
هر صورت دلکش که ترا روی نمود | خواهد فلکش ز دور چشم تو ربود |
رو دل به کسی نه که در اطوار وجود | بودست همیشه با تو خواهد بود |
عمر خیام
🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
در انتخاب محبوب، شناخت دقیق آن برای دل سپردنی واقعی بسیار مهم است که همانا معرفت درونی انسان به هستی را نشان می دهد و با رسیدن به معرفتی کامل از محبوب، عشق و محبت به یار فزونی می یابد و در سراسر وجود فرد رخنه می کند. در حدیث قدسی است که خداوند می فرماید:
آن کس که مرا طلب کند، مرا می یابد و آن کس که مرا یافت، من را می شناسد و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خون بهای او بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون بهای او هستم.