داستان نگرش مرد نابینا
« نابینای زیبا اندیش »
مردی در یک خانهی کوچک، با باغچهای بزرگ و بسیار زیبا زندگی میکرد.
او چند سال پیش در اثر یک تصادف، بینایی خود را از دست داده بود و همهی اوقات فراغتش را در آن باغچه به سر میبرد. گیاهان را آب میداد، به چمنها میرسید و رزها را هرس میکرد. باغچه در بهار، تابستان و پاییز، منظرهای دلانگیز داشت و سرشار از رنگهای شاد بود.
روزی، شخصی که ماجرای باغبان نابینا را شنیده بود، به دیدار او آمد.