نوشتهها
جواب ابلهان خاموشی است!
/1 دیدگاه/در داستان های زیبا /توسط مدیرجواب ابلهان خاموشی است!
ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری ،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد.
خر سواری هم به آنجا رسید ، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است؟
آن شخص گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد….
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ چه گفت؟
صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند…
قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد:
جواب ابلهان خاموشی است!
داستان آموزنده – راننده اتوبوس
/1 دیدگاه/در داستان های زیبا /توسط مدیر? داستان آموزنده تغییر نگرش و موفقیت
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد.
داستان انگیزشی – کانون شادی
/0 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرداستان انعکاس موفقیت های کوچک در کل زندگی
?یه روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یک بار آن کلیسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود. همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق هق گفت: “من نمیتونم به کانون شادی بیام!”
یاد گرفتن از اشتباهات و مشکلات
/0 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرتکنیک یاد گرفتن از اشتباه های خود
یکی از کاربران دوست داشتنی سایت، مطلب خوبی رو برام ایمیل کرده بودن که اینجا با شما در میان می گذارم.
داستان ازدواج پسر پادشاه
/2 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرازدواج پسر پادشاه با کاشت بذر و زیباترین گل
پادشاهی تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد.
داستان مرد فقیر و هیزم فروش طمع کار
/3 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرداستان مرد فقیر و بدهکار زندانی و گرسنه
داستانی که می خوام براتون نقل کنم، داستان طمع کاری هست. بیشتر ما با اینکه حقایق رو می دونیم ولی طمع باعث میشه دوباره اشتباه کنیم و متضرر بشیم.
داستان تشییع جنازه
/4 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیراقدام جالب یک شرکت در دعوت پرسنل به تشییع جنازه !
داستان جالبی هست که توصیه می کنم حتماً مطالعه کنید.
سلف سرویس
/6 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرداستان امروز از امت فاکس نویسنده و فیلسوف ایرلندی هست که برای اولین بار به رستوران سلف سرویس رفته بود.
لیوان رو بذار زمین
/8 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرامروز می خوام یه داستان خوب و آموزنده براتون بگم. داستانی که خوب میشه ازش نتیجه گرفت.
داستانی از پروفسور حسابی
/12 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیردر این قسمت برای شما دوست خوبم، یه خاطره شیرین از دکتر حسابی و ملاقات ایشون با انیشتن حاضر کردم. این متن رو خوب مطالعه کنین.
راهی که گوساله باز کرد
/7 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرداستانی که می خوام براتون تعریف کنم، داستان یک گوساله هست که در جنگل یک راه رو باز می کنه و …
داستان غرق شدن کشتی
/10 نظرات/در داستان های زیبا /توسط مدیرلطفاً با حوصله و تعمق بخوانید فکر کنم ارزش وقت گذاشتن دارد
متنی بسیار زیبا و قابل تامل :
آموزگار سر کلاس گفت:
“کشتی مسافران را بر عرشه داشت؛ و در حال گردش و سیاحت بودند.
قصد تفریح داشتند.
امّا، همه چیز همیشه بر وفق مراد آدمی نیست!
ادامه متن →
جدید ترین مقالات
آخرین دانلود های رایگان
آموزش های تصویری
- لایو مشترک استاد علی جاودانی پور با سوپر درخشان کد ۱۱۷آگوست 28, 2020 -
- لایو مشترک استاد علی جاودانی پور با سوپردرخشان کد ۱۵۷آگوست 14, 2020 -
- پرسش و پاسخ با استاد علی جاودانی پور در مورد عشق، ازدواج ، روابط …جولای 31, 2020 -
- لایو مشترک استاد علی جاودانی پور با سوپر درخشان کد ۱۷۶ جمعه ۱۰ مردادماهجولای 31, 2020 -
- مصاحبه با استاد علی جاودانی پور جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۹جولای 24, 2020 -