ابن سینا

داستانی از ابوعلی سینا و اصول هیپنوتراپی

داستانی زیبا از ابو علی سینا و درمان مالیخولیا با هیپنوتراپی

می دانم که معمولاً شما انتظار دارید که تمام پست هایی که برایتان تهیه می کنم به نحوی به موفقیت مربوط باشد. و البته کاملاً هم انتظار درستی است و خبرنامه های رایگان سایت ذهنم دات کام تا همین الان محبوبیت خاصی بین علاقه مندان پیدا کرده اند تا حدی که آنها را برای دوستان خود نیز می فرستند. و ایمیل های محبت آمیز خوانندگان عزیز شور و اشتیاق من را برای تداوم این راه بیشتر می کند.

یک داستان جالب از حکیم بزرگ ایرانی ابوعلی سینا ?
.
چه کسی است که او را نشناسد؟
.
امروز می خواهم داستانی از ابن سینا برایتان نقل کنم. داستانی که در دل خود پیچیده ترین اصول علم هیپنوتراپی را با ظرافت به کار برده است.?
.
اجازه دهید اول داستان را به زبان ساده نقل کنم تا بعد درباره اش صحبت کنیم:
.
*******
نقل شده است که ملکه شیرین، دختر سپهبد شروین که به ملکه سیده معروف بود، پس از مرگ شوهرش عملاً حکومت ری را به دست گرفته بود. بناهای زیبا و جمعیت بسیار فضایی پر شور در شهر به وجود آورده بود. اما بزرگترین غم ملکه سیده، فرزند جوانش بود. چرا که وی دچار بیماری مالیخولیا شده بود. مالیخولیا در آن زمان به بیماری اطلاق می شد که فرد دچار خیالات بیهوده شده و به همه چیز حس بدبینی یا بی اعتنایی پیدا می کرد. (من فکر نمی کنم که این نوع مشکلات روحی برای ما انسانهای امروزی زیاد عجیب باشد، نه؟?)
.
و این مرد جوان که “مجدالدوله” نام داشت، لب به غذا نمی زد و دچار توهم عجیبی شده بود: فکر می کرد که گاو شده است! پس در اطراف می گشت و داد می زد که “من گاو هستم! من را بکشید و با گوشت من غذایی لذیذ طبخ کنید!”?
.
از آن جا که همه ی طبیبان از درمان وی عاجز مانده بودند، دست به دامان حکیم ابوعلی سینا شدند. ابن سینا نیز بلافاصله درمان وی را شروع کرد: لباس قصابان بر تن خود کرد و باصدای بلند گفت “به آن جوان مژده دهید که قصاب  دارد می آید تا تو را بکشد!”?
.
پس  به جوان خبر دادند. ابن سینا با کارد و چاقو به اطاق وی رفت و گفت: ” این گاوی که می گویند، کجاست؟!”
.
جوان شروع کرد به ماغ کشیدن.
.
ابن سینا دستور داد که دست و پای گاو را ببندند و به میان خانه ببرندش تا آماده ی ذبح گردد.
.
پس جوان را دست و پا بسته به میان خانه بردند و به پهلو روی زمین خواباندند.
.
ابن سینا کنارش آمد، کارد و چاقو را به سبک قصابان به هم مالید و دست خود را روی پهلوی جوان گذاشت. وی را خوب معاینه کرد و گفت ” این چه گاو لاغری است! این که به درد قصابی نمی خورد! فعلاً علف به خوردش دهید تا چاق و فربه شود تا بعد خودم خدمتش برسم!?”
.
در نتیجه جوان شروع به خوردن آنچه ابن سینا دستور می داد کرد به امید آنکه فربه شود تا وی را قصابی کنند. اما در نتیجه غذاها و داروهایی که ابن سینا به وی داد یک ماه بعد به طور کامل شفا یافته بود!??
********
.
اما حالا برداشت من از این داستان آموزنده…
.
اولاً اگر فکر کنیم که حال و روز ما از آن جوان مالیخولیایی بهتر است، باید دوباره بیندیشیم!
.
واقعیت این است که همه ی ما، در اندازه های مختلف از مالیخولیا یا چیزهای مشابه آن رنج می بریم.?
.
همانطور که آن جوان خود را گاومی پنداشت، ما نیز خود را ناتوان، عصبی، افسرده و یا کم حافظه می دانیم.?
.
و این فقط چند مثال ساده بود، فهرست باورهای منفی و محدود کننده ی انسان امروزی حد و حصری ندارد.
.
ما در طول سالها خود را ضعیف و بدون قدرت تصور کرده ایم. به طور جدی به این خودباوری رسیده ایم که همه ی مشکلات، از بیرون و خارج از کنترل ماست و کسی باید از بیرون با یک فرمول جادویی آن را حل کند.?
.
و اگر کسی به ما بگوید که نه، این مشکل تو فقط حاصل ذهن و عادت هایی است که سالها برای ساختنشان زحمت کشیده ای… باور آن برایمان غیر ممکن خواهد بود.?
.
به همین خاطر بود که طبیبان دیگر آن زمان از درمان آن جوان عاجز بودند. از دید آنها آن جوان مسلماً گاو نبود… پس نیازی به درمان نیز نبود. اگر آن جوان واقعاً گاو نبوده پس چه نیازی برای درمان وی وجود داشت؟!
.
اما یک هیپنوتراپیست به خوبی می داند که مشکل یا بیماری خاصی که یک فرد در ذهن خود به آن باور دارد، از آن صندلی که الان شما روی آن نشسته اید واقعی تر است!?
.
و یک هیپنوتراپیست حاذق می داند که ساعت ها نصیحت کردن بیمار و گفتن آنکه وی هیچ مشکلی ندارد، کاملاً بیهوده است.
.
پس باید در درجه ی اول مشکلات و باورهای جوان را پذیرفت… و بعد دست به تغییر آن زد.?
.
در دانش هیپنوتراپی برای بیرون آوردن افراد از چنین الگوی فکری منفی، چهار روش وجود دارد. ابن سینا به شکلی هنرمندانه از یکی از آنها استفاده می کند.
.
در این روش شما کاری کاملاً غیر عادی و عجیب انجام می دهید! شما باورهای منفی بیمار را تشدید می کنید! یعنی به قدری بدتر از خود وی موضع می گیرید که خود بیمارهنوز تا آن حد دچار آن مشکل نیست!?
.

مثلاً وقتی که یکی از مراجعانم از شرایط فعلی خود می نالد، من غلظت مشکل وی را آن قدر زیاد می کنم که به طور موقت در ناامیدی و سیاهی مطلق قرار بگیرد. در همان لحظه است که وی می فهمد که شرایطش آن قدرها هم که فکر می کند بد نیست. پس شروع به تصحیح کردن من می کند. اما من اصرار می کنم که شرایط وی خیلی وخیم است
.
و خلاصه آن قدر مکالمه ی ما ادامه می یابد که وی بتواند من را متقاعد کند که اوضاع آن قدر ها هم بد نیست. به عبارت دیگر وی تلاش می کند که مرا از نقطه ای “بدتر” به نقطه ی “بد” خود برساند.?
.
نکته این جاست که اگر وی تلاش کند که  من را از نقطه ی “بدتر” به جایی فقط “کمی بد” برساند… در طول این مسیر حرکت وی “مثبت” بوده است!
.
و حالا با استفاده از این نیروی مثبت خلق شده من بیشتر وی را به جلو هل می دهم تا ناگهان خود را درشرایطی “خوب” بیابد!?
.
متوجه منظور من هستید؟
.
و این دقیقاً همان کاری است که ابن سینا کرد، زمانیکه کارد و چاقو را به هم مالید و آماده کشتن گاو بیچاره شد!
.
البته حرف زدن درباره ی این روش خیلی آسان تر از اجرا کردن استادانه آن است و من توصیه نمی کنم که از امروز راه بیفتید و سعی کنید دیگران را بدین روش خوب کنید!
.
نه!?
.
اما می توانید مثل من، از این روش بر روی خودتان استفاده کنید. چگونه ؟
.
مثالی می زنم:
.
فرض کنید که حرف ناراحت کننده ای از کسی شنیده اید که شدیداً ناراحت و خشمگینتان کرده است. حالا در تنهایی خانه نشسته اید و در خلوت خود مرتب دارید صدای وی را می شنوید و این تجربه ی درد آور را در ذهن خود مرور می کنید .
.
در همان حال لحظه ای توقف کنید و به خود دستور دهید که “حتی ۱۰ برابر بیشتر عصبانی و ناراحت شوید”?
.
جوری که خود من این کار را میکنم. به خود می گویم “خیلی خوب… باشه… حسابی عصبانی شو… نه این کمه… خیلی بیشتر… نه بازم کمه… می خوام ببینم که چقدر عرضه داری عصبانی بشی…. ادامه بده….“??
.
و هنگامیکه یکدفعه این گونه به قضیه فکر کنید، اتفاق جالبی می افتد!
.
عصبانیت شما ناگهان خشک می شود. مثل اینکه قادر نباشید بیشتر از قبل عصبانی شوید. و وقتی که به این مرحله برسید، بقیه راه تا رسیدن به آرامش و رهایی، مسیر کوتاهی خواهد بود.?
.
ابن سینا، از نظر من فقط یک طبیب نبود، بلکه حکیم بود. امیدوارم که شما نیز از این خبرنامه نکته ای تازه آموخته باشید و بتوانید دنیای خود را بهتر کنید.
.
البته بعد از اینکه اول آن را “بدتر” از قبل کردید!!
.
——-
.
دوستدار شما – علی جاودانی

حتماً محصولات سایت رو بررسی کنید، اگه موفقیت لازم دارین ????
?http://www.zehnam.com/shop/

0 پاسخ ها

نظر بدهید

مایل به ملحق شدن به بحث هستید ؟
تمایل به کمک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*